بارسینبارسین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

بارسین جیگر مامان و بابا

7 مثل 7 ماهگی

                       شاهزاده کوچولو مامان و بابا                                               تولد 7 ماهگیت مبارک   جیگر طلا این هفت ماه مثل برق و باد گذشت انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدی . چقد زود بزرگ شدی و داری تند تند پیشرفت می کنی کارایی که الان انجام می دی شامل نشستن به تنهایی ، چهار دست و پا رفتن ، و تلاش برای ایستادن که یک هفته می شه داری...
29 آذر 1392

من بابام رو می خوام

عشق مامان سلام دیشب بابایی برگشت و ما رفتیم استقبالش. تو فرودگاه یکم ناآرامی می کردی ولی یه دختر کوچولو بود که عاشقت شده بود و باهات بازی می کرد و به مامانش می گفت : مامان این نی نی رو از مامانش بخریم با خودمون ببریم و شما هم بهش می خندیدی بقیه هم تماشا می کردن و قربون صدقت می رفتن . یه خانومه هم ازت عکس گرفت ( کلی آدم مهم شدی برا خودت ها ... هر جا می ری همه عاشقت می شن شما هم که خدای دلبری شدی  )  وقتی که بابایی رو دیدی کلی ذوق کردی پسرم چشم انتظاری خیلی سخته نه !!!!!!!! فندوق مامان یادگرفته از پله آشپزخونه بیاد بالا ... حالا دیگه برای خودش می ره و میاد منت هیچکس رو هم نمی کشه این ل...
22 آذر 1392

بای بای بابایی

سلام نففففففففففففس مامان  وای از دست این وی چت و واتس آپ و ... نمی ذاره من بیام برا گل پسرم خاطره بنویسم . چه کنیم دوری از فک و فامیل باعث شده که برای برقراری ارتباط با هاشون به این دنیای مجازی پناهنده بشیم . واقعا شرمنده  ( مامان بد ) . دوستان از همگی عذر خواهی می کنم که منتظرتون گذاشتم  . حالا اومدم با کلی عکس و خاطره . دیروز (19 آذر 1392 ) بابایی رفت تهران تا توی یک سمینار در رابطه با ایمنی شرکت کنه . ما هم رفتیم فرودگاه بدرقه اش که آخرش شما گریه کردی  ( یعنی متوجه شدی که بابایی داره از پیشمون می ره ؟ ). تهران هم هوا حسابی سرد ولی اینجا ما همچنان کولر روشن می کنیم ( خوش به حال بابایی )  . ای...
22 آذر 1392

بارسین در پایان 6 ماهگی

پرنس مامان سلام امروز می خوام در مورد توانایی هایی که تا حالا بدست آوردی بنویسم :  شما در پایان 6 ماهگی می تونی کاملا غلط بزنی و با عقب رفتن و چرخیدن رو شکم به همه جا برسی . حدود 2 هفته است که 4 دست و پا قرار می گیری و جدیدا هم سعی می کنی پاهات رو بلند کنی و خودت رو به سمت جلو حرکت می دی . یه کوچولو می شینی ولی هنوز نمی تونی کاملا راحت این کار رو انجام بدی . اشیا رو خیلی خوب با دستت می گیری . روی میز و یا کتاب و سطوح صاف با دستت محکم ضربه می زنی . آواز خون شدی و گاهی وقتا ما رو مستفیض می کنی . وقتی داریم غذا می خوریم مرتب می گی ااااه ، یعنی منم می خوام . این کارت از همه بامزه تره . الان فرنی رو 3 بار در روز بهت می دم و خدا...
6 آذر 1392

واکسن شش ماهگی

سلام کوچول موچول مامان امروزشنبه 2 آذر  ساعت 10 با خاله فرزانه و مهتا کوچولو رفتیم مرکز بهداشت تا هم قد و وزنت کنترل بشه هم واکسن 6 ماهگی رو بزنیم  . مهتا کوچولو هم اومده بود تا قد و وزنش کنترل بشه . خدا رو شکر همه چی خوب بود .     وزن : 7کیلو و 600 گرم          قد : 67 سانتیمتر                دور سر: 42/5 سانتیمتر حدود یک ساعت معطل شدیم . واکسن رو که زدیم کلی گریه کردی .مامانی هم بغلت کرده بودم و نوازشت می کردم تا آروم شی . بمیرم برات اما برای سلامتی خودته جیگر طلای مامان . با...
3 آذر 1392
1